ع.ش.ق سه کلمه تا عشق |
|||||||||||||||||||||||||
شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : ice_kiss
پروردگارا ... با بارانی ترین نگاهم به درگاه ملكوتی تو پناهمیجویم ونام های مقدس تورا با ذره ذرهوجودم تكرار میكنم: یانور... یانورالنور... یامنورالنور... یاكل نور...عاشقانه تو را می خواهم وامید دارم كه مرا بی اجابت نخواهی گذاشت...وجودم خسته از آزمون های دشوار توست...می گن صبر کوچیکت چهل سالهوای از روزی که تو بخوای چهل سال صبوری کنیو ما بنده های کم طاقت تو نتونیم دووم بیاریم...خدای مهربونم خسته ام!کی می دونه درون این چهره ی آروم منچی می گذره غیر از خودت... من همونم؟نه!من دیگه حتی شب و روزت رو هم گم کردم.فقط اینو می دونم کهدر سخت ترین و مهمترین جلسه ی آزمون تو قرار گرفتم؛آره سخت ترینه چون که داری منو با عزیزانمبا تکه های وجودم امتحان میکنی.تو هم مثل یه معلم سخت گیر و دلسوز دست گذاشتی رو نقطه ضعفم...از خودت می خوام که تو امتحانت دستم رو بگیری.گله ای نیست ؛تتورا به خاطر داشته ها و نداشته ها و گرفته ها ستایش...
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|