ع.ش.ق سه کلمه تا عشق |
|||||||||||||||||||||||||
پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : ice_kiss
دلم یک فنجان اشک می خواهد پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : ice_kiss
تــو را شـــاد می خواهــــمـــ .... پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : ice_kiss
سَــرَم سَـــنـگــیـنــی مـی کُــنَـد پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : ice_kiss
رفتنت را خیالی نیست ! پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : ice_kiss
قــرارمـان.. پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:14 :: نويسنده : ice_kiss
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ... پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : ice_kiss
بُگذار زمانــه از حِسادت بـترکـد پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:12 :: نويسنده : ice_kiss
ناخن هایمــــــ شیار می کشند پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:11 :: نويسنده : ice_kiss
گاهی بی هـَـوآ دِلم هوایــَـت رآ میکـنَد جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:44 :: نويسنده : ice_kiss
حال دنیا را چو پرسیدم، من از فرزانه ای جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:43 :: نويسنده : ice_kiss
در جهان غصه کوتاهی دیوار مخور حسرت کاخ رفیق و زر بسیار مخور گردش چرخ نگردد به مراد دل کس غم بی مهری آن مردم بی عار مخور جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:42 :: نويسنده : ice_kiss
خنده های ما
در خلال روز های زندگی ، در عبور روزهای کودکی ؛ و در شروع یک بلوغ مخملی گم شدند ... آه زندگی ! زود اعتراف کن ! خنده های ما کجاست ؟ دست و نزد کیست ؟ آه زندگی ... آی زندگی ... زود و زود و زود تند و تند و تند پاسخم بده ... پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : ice_kiss
از کلام دلنشینت مست و شیدا می شوم / با نگاه نازنینت در تو پیدا می شوم پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:16 :: نويسنده : ice_kiss
قشنگترین اتفاق ذهنم سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : ice_kiss
آﻏـــــــﻮﺵ ﮐﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺑﺩار ؛ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : ice_kiss
یـــه آهنگــ خیلی زیـــبا گذاشتمـــ اینــ آهنگــ از حسینــ ابلیسهــ پشیمونــ نمیشیــ دانلود کنــ »»لینکــ دانلود«« پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:1 :: نويسنده : ice_kiss
آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من. میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام
آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام.
من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است برای هم زنده ایم. من برای تو میشکنم و تو برای من ، راه راست بی فایده است ، تقلب میکنیم تا زندگی مات شود در این دایره غم… آهای مسافر خسته من ، شب آمده و باز هم یاد تو در دلم ، ستاره ها خاموش ، من مانده ام و وجودم که در حسرت است ، در حسرت یک آغوش …. آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ، کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است. آهای مسافر خسته من ،کجا میروی ، جایی نداری برای رفتن ، همه جا ماندنیست ، جز اینجا که نمیتوانیم بمانیم برای هم…. شعر غم میخوانم و اشک در چشمانت ، غم برای یک لحظه رود درمان میشود آن درد حال پریشانت.من برای تو فدا میشوم و تو برای من ، همه وجودم فدایت ، تو آرام بمان تا خیالش راحت شود دل من.. آهای سرنوشت ، با ما هم؟ ما که در زندگی به ناحق باختیم و چیزی نگفتیم، در آتش عشق سوختیم و باز هم سکوت کردیم ، با غمها همنشین بودیم و با حسرت نشستیم ، هر چه رفتیم، آخر راه بن بست بود و باز هم نشکستیم! رفتیم و رفتیم تا آخر راه ، آخرش پیدا نشد و ما نشستیم چشم به راه… آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار در دستان من … میبینی که تا اینجا هم با تو ماندم، گفته بودم تا آخرش ، آخر قصه را هم برایت خواندم….
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:56 :: نويسنده : ice_kiss
نمی نویسم … کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه… گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت… نمی نویسم … تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ…. نـمـی نـویـسـمــ…. تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ…. تـا نـخـوانـی… نـدانـی…. کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!! مـی خـنـدمــ…. تـا یـادم بـمــانـد… تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…! تـا یـادم نـرود… کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد… تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان دخـتــر سـابـق نـیـسـتـمــ… شـکـسـتـه امــ…. روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ…. ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ…. و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد… خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد… و اکــنـون ایــن مـنـمــ! هـمـان دخـتـر دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد! بـگــذار نـنـویـســـمــ… مــن… لــبــخـنـد مـی زنــمــ…. پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:54 :: نويسنده : ice_kiss
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم ، که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خوشش را سخت بر گلویم بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:53 :: نويسنده : ice_kiss
اشک رازی ست
لبخند رازی ست
عشق رازی ست
اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگوئی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ریشه های ترا دریافته ام با لبانت برای همه سخن ها گفته ام و دست هایت با دستان من آشناست در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین ِ سرود ها را زیرا که مردگان این سال عاشق ترین ِ زندگان بوده اند دستت را به من بده دست های تو با من آشناست ای دیریافته با تو سخن می گویم بسان ابر که با توفان بسان علف که با صحرا بسان باران که با دریا بسان پرنده که با بهار بسان درخت که با جنگل سخن می گوید زیرا که من ریشه های ترا دریافته ام زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:51 :: نويسنده : ice_kiss
شکست پشت من از داغ بی تو بودن ها به روی شانه دل ماند بار دلتنگی درون هاله ای از اشک مانده سر گردان نگاه خسته من در مدار دلتنگی از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی نشسته ایم من و دل کنار دلتنگی دگر پرنده احساس من نمی خواند مگر سرود غم از شاخسار دلتنگی پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 8:50 :: نويسنده : ice_kiss
دلــــم گـــــرفـتـــــه از ایــــن روزگـار دـلتـنـگی
گـــــــرفـــــــــته انـد دـــــلم را به کـار دلـتـنــگی
دلـــــــــــم دوبـاره در انـبوه خـستــگی هـا مـــاند
گــــرفــت آیینــه ام را غـــبار دلــتــنــگی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|