ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:42 ::  نويسنده : ice_kiss

شب خامش است و خفته در انبان تنگ روي
شهر پليد كودن دون ، شهر روسپي 
ناشسته دست و رو 
برف غبار بر همه نقش و نگار او 
بر ياد و يادگارش ، آن اسب ، آن سوار 
بر بام و بر درختش ، و آن راه و رهسپار 
شب خاموش است و مردم شهر غبار پوش
پيموده راه تا قلل دور دست خواب 
در آرزوي سايه ي تري و قطره اي 
رؤياي دير باورشان را 
آكنده است همت ابري ، چنانكه شهر 
چون كشتي شده ست ، شناور به روي آب 
شب خامش است و اينك ، خاموشتر ز شب 
ابري ملول مي گذرد از فراز شهر 
دور آنچنانكه گويي در گوشش اختران 
گويند راز شهر 
نزديك آنچنانك 
گلدسته ها رطوبت او را 
احساس مي كنند 
اي جاودانگي 
اي دشتهاي خلوت وخاموش 
باران من نثار شما باد



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:41 ::  نويسنده : ice_kiss

ما چون دو دريچه ، رو به روي هم 
آگاه ز هر بگو مگوي هم 
هر روز سلام و پرسش و خنده 
هر روز قرار روز آينده 
عمر آينه ي بهشت ، اما ... آه 
بيش از شب و روز تيره و دي كوتاه 
اكنون دل من شكسته و خسته ست 
زيرا يكي از دريچه ها بسته ست 
نه مهر فسون ، نه ماه جادو كرد 
نفرين به سفر ، كه هر چه كرد او كرد



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:36 ::  نويسنده : ice_kiss

ديگر اكنون ديري و دوري ست 
كاين پريشان مرد 
اين پريشان پريشانگرد 
در پس زانوي حيرت مانده ، خاموش است 
سخت بيزار از دل و دست و زبان بودن 
جمله تن، چون در دريا، چشم 
پاي تا سر، چون صدف، گوش است 
ليك در ژرفاي خاموشي
ناگهان بي ختيار از خويش مي پرسد 
كآن چه حالي بود ؟ 
آنچه مي ديديم و مي ديدند 
بود خوابي، يا خيالي بود ؟
خامش، اي آواز خوان ! خامش 
در كدامين پرده مي گويي ؟
وز كدامين شور يا بيداد ؟
با كدامين دلنشين گلبانگ، مي‌خواهي 
اين شكسته خاطر پژمرده را از غم كني آزاد ؟
چركمرده صخره اي در سينه دارد او 
كه نشويد همت هيچ ابر و بارانش
پهنه ور درياي او خشكيد 
كي كند سيراب جود جويبارانش ؟
با بهشتي مرده در دل ،‌كو سر سير بهارانش ؟
خنده ؟ اما خنده اش خميازه را ماند 
عقده اش پير است و پارينه 
ليك دردش درد زخم تازه را ماند 
گرچه ديگر دوري و ديري ست 
كه زبانش را ز دندانهاش 
عاجگون ستوار زنجيري ست 
ليكن از اقصاي تاريك سكوتش ، تلخ 
بي كه خواهد ، يا كه بتواند نخواهد ، گاه 
ناگهان از خويشتن پرسد 
راستي را آن چه حالي بود ؟
دوش يا دي ، پار يا پيرار 
چه شبي ، روزي ، چه سالي بود ؟



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:30 ::  نويسنده : ice_kiss

با همين چشم ، همين دل 
دلم ديد و چشمم مي گويد 
آن قدر كه زيبايي رنگارنگ است ،‌هيچ چيز نيست 
زيرا همه چيز زيباست ،‌زياست ،‌زيباست
و هيچ چيز همه چيز نيست 
و با همين دل ، همين چشم 
چشمم ديد ، دلم مي گويد 
آن قد كه زشتي گوناگون است ،‌هيچ چيز نيست 
زيرا همه چيز زشت است ،‌ زشت است ،‌ زشت است 
و هيچ چيز همه چيز نيست 
زيبا و زشت ، همه چيز و هيچ چيز 
وهيچ ، هيچ ، هيچ ، اما 
با همين چشم ها و دلم 
هميشه من يك آرزو دارم 
كه آن شايد از همه آرزوهايم كوچكتر است 
از همه كوچكتر
و با همين دلو چشمم 
هميشه من يك آرزو دارم 
كه آن شايد از همه آرزوهايم بزرگتر است 
از همه بزرگتر 
شايد همه آرزوها بزرگند ، شايد همه كوچك 
و من هميشه يك آرزو دارم 
با همين دل 
و چشمهايم 
هميشه



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:29 ::  نويسنده : ice_kiss

چون پرده ي حرير بلندي
خوابيده مخمل شب ، تاريك مثل شب 
آيينه ي سياهش چون آينه عميق 
سقف رفيع گنبد بشكوهش
لبريز از خموشي ،‌ وز خويش لب به لب 
امشب بياد مخمل زلف نجيب تو 
شب را چو گربه اي كه بخوابد به دامنم 

من ناز مي كنم
چون مشتري درخشان ،‌ چون زهره آشنا
امشب دگر به نام صدا مي زنم تو را 
نام ترا به هر كه رسد مي دهم نشان 

آنجا نگاه كن 
نام تو را به شادي آواز مي كنم 
امشب به سوي قدس اهورائي
پرواز مي كنم



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:29 ::  نويسنده : ice_kiss

از تهي سرشار 
جويبار لحظه ها جاري ست 
چون سبوي تشنه كاندر خواب بيند آب ، واندر آب بيند سنگ 
دوستان و دشمنان را مي شناسم من 
زندگي را دوست مي دارم 
مرگ را دشمن 
واي، اما با كه بايد گفت اين ؟ من دوستي دارم 
كه به دشمن خواهم از او التجا بردن 
جويبار لحظه ها جاري



جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, :: 22:27 ::  نويسنده : ice_kiss

خشمگين و مست و ديوانه ست 
خاك را چون خيمه اي تاريك و لرزان بر مي افرازد 
باز ويران مي كند زود آنچه مي سازد 
همچو جادويي توانا ، هر چه خواهد مي تواند باد 
پيل ناپيداي وحشي باز آزاد است 
مست و ديوانه 
بر زمين و بر زمان تازد 
كوبد و آشوبد و بر خاك اندازد 
چه تناورهاي باراو مند 
و چه بي برگان عاطل را 
كه تكاني داد و از بن كند 
خانه ازبهر كدامين عيد فرخ مي تكاند باد ؟
ليكن آنجا ، واي 
با كه بايد گفت ؟
بر درختي جاودان از معبر بذل بهاران دور 
وز مسير جويباران دور 
آِياني بود ،‌مسكين در حصار عزلتش محصور 
آشيان بود آن ، كه در هم ريخت ،‌ ويران كرد ،‌ با خود برد 
آيا هيچ داند باد ؟



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:48 ::  نويسنده : ice_kiss

غمگین ترین جای خاطره اونجاییه که :


کم کم احساس مے کنے

چهرش داره از یادت مے ره ...!

اونوقت با یه مرده فرقی نداری



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : ice_kiss

دلم می گیرد از هر چه هست
دلتنگ می شوم به هر چه نیست
چه خوب می شد
نبود هر چه که هست
بود هر چه که نیست
دلتنگی هایم را جایی، جا گذاشته ام
کجا؟ نمی دانم
فقط دلم دل دل می کند
خسته ست و افسرده
این روزها .... بی خیال
فقط سرم درد می کند ... نشانه چیست ؟ مرگ
دوباره چسب خورده ترین قسمت سینه ام می شکند
جایی که تمام ساعت های سکوت سعی به جمع کردن آن داشته ام
تب می کند نگاه ... می سوزد این دلم
قلبم چه بی کس است
دنیا



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:13 ::  نويسنده : ice_kiss

دلتنگ که باشی

آدمِ دیگه ای می‌شی!
خشن‌تر ، عصبی‌تر ، کلافه‌تر ، بدبین تر و تلخ‌تر ...
و جالب‌تر اینکه با آدمای اطرافت هم کاری نداری!
همش رو نگه میداری و دقـــــیقا سرِ کسی
... ... ... خالی میکنی که:

دلتــــنگشی ..!



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:12 ::  نويسنده : ice_kiss

چـقـدر ایـن حـصـارِ لـعـنـتـیِ سـكـوت ! بـلـنـد اسـت مـیـانِ مـن و تـو . . .

چـیـزی بـگـو! تـا بـُگـشـایـد گـلـویـمـ بـه هـِق هـِق . . /.



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : ice_kiss

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی

چون پرواز پرنده ها می خواند



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:9 ::  نويسنده : ice_kiss

نمی دانم شبی که اشک ها در گونه هایم میشود سیلاب خونابه 

شب و روزی که از شادی بودن در کنار تو 

می پرم از خواب بی پروا 

و خود را پشت پولادین ترین زنجیرجاویدان بی مهریت می بنیم 

تو آیا لحظه ای، در گوشه ای،کنج اتاقی ،ذره ای در فکر من هستی؟ 

من آیا گوشه ای پستوی قلبت لانه ای دارم؟ 

مرا در انتهای باور مستانه ات 

در امتداد فرصت و تردید 

اگر یابی ،کمی اندیشه کن 

شاید به زیر ضربه های سمّ بی مهری مرا دیدی 

که می پوسم و می خشکم و می سوزم و ویران می شود این دل 

تو آیا با دلی لبریز از احساس و آرامش 

کمی یا ذره ای ،کنج اتاقی،گوشه ای در فکر من هستی؟ 

من اما با تمام دردهایم می شوم تنها 

تواما با نگارت چون شدی تنها 

در پیچ و خم شبهای بارانی 

به هنگام مرور خاطرات سرد و متروکه ت 

بگو با من به راستی ذره ای در فکر من هستی؟



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:8 ::  نويسنده : ice_kiss

لبهایت طعم سیگار میداد !
و من میدانستم که تو سیگار نمیکشی



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:8 ::  نويسنده : ice_kiss

یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی

به خلوت با خیال من تکلم می کنی گاهی

هر آن لحظه که پیدا می شوی از دور مثل من

به ناگه دست و پای خویش را گم می کنی گاهی

چنان دریا ، نا آرام و توفانی تو روحم را

اسیر موجهای پر تلاطم می کنی گاهی

دلم پر می شود از اشتیاق و خواهشی شیرین

در آن لحظه که نامم را صدا می کنی گاهی

همه شعر و غزلهای پر احساس مرا با شوق

تو می خواهی و زیر لب تبسم می کنی گاهی

تو هم مانند من لبریزی از شور جنون عشق

یقین دارم تو هم من را تجسم می کنی گاهی



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:7 ::  نويسنده : ice_kiss

گفتی
دوستت دارم و
من

به خیابان رفتم.

فضای اتاق

برای پرواز کافی نبود.



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:7 ::  نويسنده : ice_kiss

دلم خوش بود که یارم با وفا بود/کمی از زندگیش از آن ما بود /ولی افسوس که فکر ما غلط بود که زنگ تفریحش احساس مابود



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:6 ::  نويسنده : ice_kiss

میم مشکلات زندگی را که برداریم زندگی شیرین میشود . .



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:5 ::  نويسنده : ice_kiss

براﮮ کسـﮯ کهـ متوجهـ نبودنتــ نیستــ

پَرپَر بشـﮯ

ولـﮯ وقتـﮯ بعد از یـﮐـ روز دَر به دَرﮮ و دِلواپسـﮯ

بهش میـگـﮯ ، دوستــ دارم

تمــوم چیزﮮ کهـ میشنــوﮮ

یـﮐـ "مِرسـﮯ" خشـﮐــ و خالیــهـ .....!

دَردِ بزرگیهـ



جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, :: 15:4 ::  نويسنده : ice_kiss

حَســـودي ميكُنـــمــ .!! گــــــــاهــي بـِـــه خـــودمـ

كــِــه هيـــچ كــس انـــدازۀ مـَـــن ..

دوسـتــ نـَــدارد



چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 14:35 ::  نويسنده : ice_kiss

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق
یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق
بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار
اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی
رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی
آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک
اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک
تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود
دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود
تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری
تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری
پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی
تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی
داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن
رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون
تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق
منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق
نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه
تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه
عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک
گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک
نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش
شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش
و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره
پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره
اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم
بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم
ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد
روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد
بـه خـدا نـمــیـری از یاد



سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 16:54 ::  نويسنده : ice_kiss

دلم شکسته خبر نداری .کاش میدونستم دوسم نداری.همش دوروغ بود وقتی میگفتی.به پای عشقم طاقت میاری
حالا تو رفتی از تو چی مونده.یه قاب عکس یادگاری.وقتی میبینم یادم میوفته.بهم میگفتی تنهام نذاری
کاش میدنستم چشم انتظاره.برای چشماش یه بیقراره.کاش میدونستم براش میمیره.پیش غریبه دلش اسیره
دلم گرفته خبر نداری
دلم گرفته خبر نداری
دلم گرفته خبر نداری



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:43 ::  نويسنده : ice_kiss

 

درد دارد وقتي:
همه چيز را ميداني و فکر ميکنند نميداني
و غصه ميخوري که ميداني و ميخندند که نميداني !



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : ice_kiss

 

می آیی ... می روی ... و فقط یک سلام ... و گاهی یک خداحافظی نه ... این انصاف نیست ... من و یک دنیا عشق .... تو و یک دنیا بی تفاوتی....



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:41 ::  نويسنده : ice_kiss

 

آنگاه که غرور کسی را لِه می کنی

آنگاه که کاخ آرزو های کسی را ویران می کنی

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش رو نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری

می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی

تا برای خوشبختی خودت دعاکنی

بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگذارده اند



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : ice_kiss

 

اشتباه اصلی ما در زندگی......
هزاران کار غلطی نیست که انجام میدهیم،
بلکه هزاران کار درستی است که..
برای اشخاص<< غلط >> انجام میدهیم...!!



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : ice_kiss

 

خواســـــــــتـَـن همیـــــــشــه
تــَـــــــــوانستن نیـــــــــــــــــــــــــــست...
گـــــــــاهـی خواستن;
داغ بـزرگــــــــــی است،
کــه تا ابـــــــــد بـر دلت مـــــی ماند...



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:38 ::  نويسنده : ice_kiss

دوست واقعی مثل میخ رو دیوار میمونه ،حتی وقتی میخ نباشه جاش رو دیوار هست



سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:, :: 11:38 ::  نويسنده : ice_kiss

تو مرا به آغوش می کشی ...

بوسه ای از لبهایت می دزدم ...

و تو آرام زمزمه می کنی :

" دوستت دارم "

و من می فهمم که ،

اینجا خود ِ رویاست !!



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:59 ::  نويسنده : ice_kiss

هوا هروقت که بارونیست..تو فکر من چراغونیست

پرم از خاطرات تو..همونایی که میدونی

مگه یادم میره یکدم..تاهر وقتی که من زندم

تو بانی یه مشت شعری..هم الان هم در آیندم

دلم میخواد بیام پیشت..بذارم سر روی دوشت

بگم میمیرم از عشقت..برم گم شم تو آغوشت

منو تو زیر بارون بود..به جون هم قسم خوردیم

تو چشم هم نگاه کردیم..نگاه کردیم از عشق مردیم



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:58 ::  نويسنده : ice_kiss

خیلی شيرينه وقتی بدونی کسی هست که با 

ياد اون تمام لحظه های زندگيتو سپری می کنی.......

خيلی شيرينه وقتی بدونی تو این دنيا کسی 

هست که برای تو هست و تو هم برای اونی............

خيلی شيرينه که بدونی يکی هست تو اين دنيا 

که دوستت داره و ميگه تا آخرش با هات هستم........خيلی شيرينه که 



عاشق باشی.........




......اونم عاشق يه فرشته....



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:58 ::  نويسنده : ice_kiss

تو همسفر طلائی خورشیدی




یک باغ پر از ستاره ی امیدی




ای کاش در آن زمان که زود می رفتی




از غربت انتظار می پرسیدی که

دوستت دارم



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:57 ::  نويسنده : ice_kiss

یکـــــــ متــــرسکــــــ خـــر یــده ام

عــطــــر همیشــــگــی اتــــ را بــه تنــــش زده ام

درگـــوشــــه اتـــــاقمــــ ایستـــــاده

درستــ مثــل توستـــ، فقــط اینـکه روزی هـــزار بـار از رفــتـنـش مـرا نمـی تــر ســاند



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:57 ::  نويسنده : ice_kiss

چــه بیـــرحم می شویــــ تقــدیـــر آنـــــــگاه کـــه می گویــــــــی : تقصـــــیر خودتـــــ بـــــــود . .!



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:56 ::  نويسنده : ice_kiss

چند روزیست

مداد رنگی هایم تکلیف خود را نمیدانــــند!!

آسمان را کبود میکشنــــد

برگ های سبز را زرد

چراغ های شهر را خاموش

و دنیا را

سیاهی مطلــــــــق...!!



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:55 ::  نويسنده : ice_kiss

#دل را بدنام نکنیـــــــــــــــــم ... آنچه بعضی ها در سینه دارند ، ؛ نه دل ...



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:55 ::  نويسنده : ice_kiss

ایـ ن روز هـآ بازیـ گَر ِ خوبیـ 

شُد ـه امـ ..

لبخند می زنـَمـ !

هیچکس نمیفهمد الکیـ ـستـ !



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:54 ::  نويسنده : ice_kiss

با تـــو اشــــعارم پــــر از  می شـــود... مثــــنوی هـــایـــم هــمــه  می شـــود...



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:54 ::  نويسنده : ice_kiss

خیلی  نیست که همه چیزو فدای یه نفر کنی.... ولی خیلی  یه نفرو پیدا کنی که قدر این بدونه !



جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 1:53 ::  نويسنده : ice_kiss

به  دل نبند که هر  فصل، دیوانه‌ات خواهد کرد: اگر ببارد، از  ....اگر نبارد، از.....!!!.



درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 43
بازدید هفته : 108
بازدید ماه : 1659
بازدید کل : 6141
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->