ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:9 ::  نويسنده : ice_kiss

عده ای مثل قرص جوشانند، در لیوان آب که بیندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سَر می روند اما کافی ست کمی صبر کنی، بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمتر هستن




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:8 ::  نويسنده : ice_kiss

خدایا ...

تو دنــیای ما آدمــا ...

یه حالتی هست به نام " کــم آوردن " !

تو که خــدایی و نمیتونی تجربش کنی ...

خــوش به حــالت ... !




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:7 ::  نويسنده : ice_kiss

من Remove شدم از زندگى کسى که .......
براى داشتنش و براى بودنش خیلىها را از زندگیم Block کردم ...!!




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : ice_kiss

تشــــــــــــــنـــــگــــــي بــــهـــــــانــ‌ـ‌هـــــ بــــــــود... آبـــــــ را با ليــــــــــوانـــــ تــــــــــــو ميــــــ خـــواســـــتــــــمــــــــــ...




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : ice_kiss

يه وقــــتایی که دلت گـرفته ؛
بغض داری ،
آروم نـیستی !
دلت بـــراش تـنگ شده ....
حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری !
به یــاد لحظه ای بیفت کـه :
اون هــمه ی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد؛
امــا ....
چـشمـاشـو بست و رفــت ... !!!




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:4 ::  نويسنده : ice_kiss

دیگر سکه ی زندگیم شیر ندارد.....
.
.
.دیگر دل من تاب تنها ماندن ندارد.....
.
.
دلم جز خدا همدم ندارد......
دستانم جز درد یاور ندارد.....




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:3 ::  نويسنده : ice_kiss

وقتی کــه نیستی
شکـــــ دارم که بیایی
وقتی هم که می آیــــی
مطمئن نیستـــــــم که میمانی
وقتی هــــم که میروی
نمیدانم که باز میگردی یا نــه
این دو دلــــــــی ها
دو راهـــــــی ها
دوگانگـــــی ها

مرا خواهد کشت..
بیـــــــــــا…
و یا
یک بار برای همیشه نیـــــــــــا…!





چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : ice_kiss

اینو بشنو از تنهاترین مرد دنیا...........که هیچکس همدمش نشد.
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 12:0 ::  نويسنده : ice_kiss

گلویـم را ببوس ! بگـذار بوسـه اَت بدرقــه ی ِ راهی شدن ِ این "بغض" بـاشـد ...




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:59 ::  نويسنده : ice_kiss

دارد پاییز می رسد ،

انار نیستم
که برسم به دست های تو؛
برگم
پُر از اضطرابِ افتادن




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:58 ::  نويسنده : ice_kiss

فهمیدم تو این دنیا هیچکس ارزش عشق نداشت...........تنها میمانم تا همیشه
تا انجا که تنهایی ام تنهایم بگذارد.......
میخواهم ثابت کنم که من از تنهایی ام با وفاترم.....




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : ice_kiss

تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج
مث رهایی از قفس یا ساحل امن یه موج
آرامش نگاه تو، من و به بند می کشه
بذار دل تنهای من دوباره عاشقت بشه


تا لحظه ی طلوع تو
چیزی نمونده ماه من
بیا و این شب بد و
از تو ترانه خط بزن
دوباره مهتاب و بیار
تو این شب بی انتها
صدای قلب من تویی
تو این شکست بی صدا

نذار که خاطرات بد
رو خنده هات خط بکشم
به روزگار من بتاب
من از تو می رسم به مـــــــن
تو حس عاشق شدنی حس رسیدن به اوج
مث رهایی از قفس یا ساحل امن یه موج
آرامش نگاه تو، من و به بند می کشه
بذار دل تنهای من دوباره عاشقت بشه




چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, :: 11:51 ::  نويسنده : ice_kiss

نيستی حالم خرابه تورو با يکی ديگه ديدم
داغون شدم مردم ولی باز تورو بخشيدم
نيستی دلشوره دارم ميبينم تورو تو چشمام
اين تقدير بی رحمه با قلبم عشق من برو نذار تنھام
نيستی حال من خرابه نيستی دستام سرد سرد
چشمام تورو با اون ديد و دلم باور نکرد
نيستی و ھوای اين گريه داره بغضمو ميشکنه
من مردم و دستھای تو قاتل منه
رفتی از اين آغوش چه راحت و باز منم تنھا و خاموش چراغم
چه بی اعتنا رفتی نفھميدم حس من واست يه تفريحه
تو که ميدونستی وجود تو ترک درداست
تو ميدونستی نبود تو مرگ فرداست
ولی آروم آروم زير بارون داغون
قدم ميزنم و تو ھم شادی با اون يارو
سراپا گوش بودم وقتی که تو داشتی حرفی
حالا که بھت نياز دارم گذاشتی رفتی
باشه منم ميزارم رگ اين گردن که رفتمو ديگه پيشت برنميگردم
ولی روزی رو ميبينم که يارت سيره از تو و يکی ديگه از کنارت ميره
به ھر دستی که بدی ميگيری از ھمون دست
اون نفرين من نيست بازيه زمونست
اون می خواد که دل تو با حرفاش خواب شه
صبر کن بزار يکمی يخاش آب شه
وقتی می فھمی چه کسی پشت روبنده که به احساست بزنه يه مشت کوبنده
نيستی حال من خرابه نيستی دستام سرد سرد
چشمام تورو با اون ديد و دلم باور نکرد
نيستی و ھوای اين گريه داره بغضمو ميشکنه
من مردم و دستھای تو قاتل منه
چقدر باھات حرف دارم و چقدر خرابم
کاش لااقل بودی ميدادی يه خط جوابم
توکه ھی ميگفتی تا ته خط باھام ھستی
چرا رفتی و با درد دست و پاھامو بستی
چرا ھان .........‼
به خدا تا به من حرفی نزنی نميرم تو چرا واقعا رفتی
لااقل يه چيزی بگو
بگو دوست نداشتم بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم
يعنی قصدت از اول اين بود که با من نمونی
حرف بزن تو که اينقدر نامرد نبودی
چی ميگم اون ديگه نيست پيشم
چشم تو اين امتحان ھم بيست ( ٢٠ )ميشم
ولی چرااز سنگه قلبھا تو اين شھر تاريک
اسير کابوسم تو يلداترين شب تاريخ
کابوسی که نفس رو تو سينه حبس ميکنه و ميبينم يکی ديگه تنتو لمس ميکنه
داره تنم ميلرزه واسه ادامه خوابم حتی قلم ميترسه
ختم کلام رفتی از اين آغوش چه راحت و باز منم تنھا و خاموش چراغم
نيستی حال من خرابه نيستی دستام سرد سرد
چشمام تورو با اون ديد و دلم باور نکرد
نيستی و ھوای اين گريه داره بغضمو ميشکنه
من مردم و دستھای تو قاتل منه



درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->