شب از جنگل شعله ها می گذشت
حریق خزان بود و تاراج باد
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگی-که خاموش خاموش می سوخت-گفتم:
مسوز این چنین گرم در خود، مسوز!
مپیچ اینچنین گرم بر خود، مپیچ!
که گر دست بیداد تقدیر کور
تو را می دواند به دنبال باد
مرا می دواند به دنبال هیچ
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عشق و
آدرس
3-kalametaeshgh.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.