ع.ش.ق سه کلمه تا عشق
 
 
یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:19 ::  نويسنده : ice_kiss

 

شیطان
اندازه یک حبّه قند است
گاهی می افتد تویفنجانِ دلِ ما
حل می شود آرام آرام
بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم
و روحمان سرمی کشد آن را
آن چای شیرین را
شیطان زهرآگین ِدیرین را
آن وقت او
خونمی شود در خانه تن
می چرخد و می گردد و می ماند آنجا
او می شودمن
***
طعم دهانم تلخ ِتلخ است
انگار سمی قطره قطره
رفته میانتاروپودم
این لکه ها چیست؟
بر روح ِ سرتاپا کبودم!
ای وای پیش از آنکه ازاین سم بمیرم
باید که از دست خودت دارو بگیرم
ای آنکه داروخانه ات
هر موقعباز است
من ناخوشم
داروی من راز و نیاز است
چشمان من ابر است و هی بارانمی آید
اما بگو
کِی می رود این درد و کِی درمان می آید؟
***
شب بوداما
صبح آمده این دوروبرها
این ردپای روشن اوست
این بال وپرها
***
لطفت برایم نسخه پیچید:
یک شیشه شربت، آسمان
یک قرصِخورشید
یک استکان یاد خدا باید بنوشم
معجونی از نور و دعا باید بنوشم


یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:17 ::  نويسنده : ice_kiss

ای دل شیدای ما، گرم تمنّای تو
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
گر چه نهانی ز چشم، دل نبود ناامید
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو
نیمه ی شعبان بود روز امید بشر

شادی امروز ما نهضت فردای تو



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:13 ::  نويسنده : ice_kiss

الهی!

باران دیدگانمان میل تو را دارند،

تا در سایه سار لطف واحسان تو ما را به آرامش جاودانه برسانند.

پس چه زیباست با آسمان آبی رحمت تو همراز شدن
 
و روئیدن را دوباره آغاز کردن

آنگاه که میل پرواز سراسر وجودمان را لبریز میکند
 
 و ما به امید بخشش تو،

پنجره دل می گشاییم


یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:10 ::  نويسنده : ice_kiss

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

 



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:9 ::  نويسنده : ice_kiss

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید. .



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:6 ::  نويسنده : ice_kiss

.در این دنیا از سه آهنگ در هراسم ،صدای کودکی از بی مادری ،صدای متهمی از بی گناهی ،صدای عاشقی از جدایی
 



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 9:5 ::  نويسنده : ice_kiss

خیال خام پلنگ من ،به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش ،به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من-دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد

که عشق -ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود

گل شکفته!خداحافظ،اگر چه لحظه ی دیدارت

شروع وسوسه ای درمن ،بنام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیم آری،موازیان به ناچاری

که هردو باورمان زآغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگر هیچ گل مرده دوباره زنده نخواهد شد

بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من

فریب کار دغل پیشه،بهانه اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم انگیزی ،که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس میبافت ،ولی به فکر پریدن بود



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:57 ::  نويسنده : ice_kiss

 -آنچه آدمی را والا می کند مدت احساس های والا در اوست نه شدت احساس ها...

برای ابراز محبت منتظر نمانید تا موعد آن فرا برسد، چرا که شما هرگز نمی دانید چقدر زود موعد آن دیر می شود.

-
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.

-
آرام باش، توکل کن، تفکرکن، آستین ها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را می بینی زودتر از تو، دست بکارشده است.

- آ
نکه برای رسیدن به تو از همه کس می‌گذرد عاقبت روزی تو را تنها خواهد گذاشت



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:52 ::  نويسنده : ice_kiss

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت را
یکی مثل نسیم دشت میگوید :
کنارت هستم ای تنها



یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, :: 8:51 ::  نويسنده : ice_kiss
به سرآستین پاره کارگری که دیوارت را می‌چیند و به تو می‌گوید ارباب ،نخند!
به پسرکی که آدامس می‌فروشد و تو هرگز نمی‌خری ،نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می‌رود و شاید چندثانیه کوتاه معطلت کند ،نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده نخند!
به دستان پدرت،
به جارو کردن مادرت،
به همسایه‌ای که هر صبح نان سنگگ می‌گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس،
به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده آژانسی که چرت می‌زند،
به پلیسی که سر چهارراه با کلاه صورتش را باد می‌زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می‌رود تا شماره کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه‌ها جار می‌زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می‌ریزد،
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،
به مسافری که سوار تاکسی می‌شود و بلند سلام می‌گوید،
به فروشنده‌ای که به جای پول خرد به تو آدامس می‌دهد،
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،
به هول شدن همکلاسی‌ات پای تخته،
به مردی که در بانک از تو می‌خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی،…

… نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین چیزهای نابجای آدمهایی بخندی که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند، آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده‌ای همه چیز و همه کسند، آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می‌کنند، بار می‌برند، بی خوابی می‌کشند، کهنه می‌پوشند، جار می‌زنند، سرما و گرما می‌کشند و گاهی خجالت هم می‌کشند، … خیلی ساده … نخند …
دوست من! هرگز به آدمها نخند، خدا به این جسارت تو نمی خندد. اخم می‌کند.

 


 



درباره وبلاگ


دوست گلم به وبلاگ خودت خوش اومدی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و آدرس 3-kalametaeshgh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 216
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 386
بازدید ماه : 14399
بازدید کل : 215446
تعداد مطالب : 1812
تعداد نظرات : 208
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->